پارادایم نوسازی
«نوسازی» یكی از پرقدرتترین پارادایمهایی بود كه پس از جنگ جهانی دوم سربرآورد و دارای پیامدهای متعدد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برای جهان سوم بود. نوسازی یك محصول عملیاتی از مفهوم «توسعه» و مبتنی بر نظریه سیاسی لیبرال بود و بنابراین در پروژه بزرگتر روشنگری (تنویر) یعنی خردگرایی، عینیگرایی و سایر اصول فلسفی علم غربی ریشه داشت. تعریف جامعه مدرن در نظریههای نوسازی، به جوامع صنعتی غربی در همه حوزههای جامعه مشتمل بر نهادها و رفتارهای اقتصادی ـ سیاسی، نگرش نسبت به تكنولوژی، علم و فرهنگ، شبیه است. مدل اقتصادی نظریههای نوسازی همان نگرش نئوكلاسیك است كه سنگ پایه اقتصادهای غربی را میسازد. پارادایم حاكم در این عرصه همان میزان تولید ناخالص ملی است و تشویق همه عوامل و نهادها در مسیر شتاب بخشیدن به رشد در عرصههایی نظیر صنعتیشدن سرمایه بر، تكنولوژی و مالكیت خصوصی در حوزههایی چون تولید، تجارت آزاد و اصل بازار آزاد. پارادایم نوسازی نه تنها از نظریه اقتصادی بلكه از نظریه تكامل اجتماعی هم بهره گرفته و به همین خاطر بود كه در فرایند نوسازی جوامع انسانی، در سطح كلان از نظرات داروین در نظریههای نوسازی استفاده شده است. نظریههای مبتنی بر تكامل اجتماعی، تأثیرگذار بوده و باعث مطرح شدن مفاهیم مهم دیگری در زمینه جامعهشناسی توسعه شده كه از میان آنان میتوان به نظریههای «دوپایه» یا «دوقطبی» توسعه اشاره كرد. در این نظریهها، همه مراحل جهانی موجود در نظریههای تكامل اجتماعی به دو قطب ایدهآل ـ معرف، تقلیل داده شدند: پیوستگی اجتماعی در برابر همبستگی اجتماعی، جوامع سنتی در برابر جوامع مدرن و غیره.
جوامع جهان سومی در این نظریهها جزو جوامع سنتی طبقهبندی میشدند و جوامع صنعتی غربی طرف مدرن به حساب میآمدند. جوامع پیشرفته غربی در رویارویی با مسائل اقتصادی، تكنولوژیك، فرهنگی و اجتماعی در فرایند تغییرات اجتماعی؛ دارای طیفی از خودمختاری آن هم از نوع نظاممند تصویر میشوند اما از دیگر سو، جهان سومیها كه فاقد تفكیك نقش در نهادها و فاقد مشخصههای همگامی با تحولات جهانی و فاقد سایر مشخصههای كمّی كشورهای صنعتی بودند، در مواجهه با مشكلات و بحرانها و یا حتی در مدیریت مسائل محیط خود، فاقد توان و قدرت ترسیم میشوند. از سوی دیگر، اگر از سطح خرد به نظریههای نوسازی نگریسته شود، تأكید این نظریهها بر ضرورت تغییر ارزشها و نگرشهای فردی هم كاملاً آشكار است.
در این سطح، براین نكته تأكید میشود كه تغییر دادن ارزشهای فردی، پیششرط ایجاد جامعه مدرن است. محققانی چون مك كللند (۱۹۶۷)، لرنر (۱۹۵۸)، اینكلس (۱۹۶۶) و راجرز (۱۹۶۹) مشخصههای هنجاری ـ ارزشی مؤثر در نوسازی افراد در غرب و خصیصههای مانع نوسازی در جهان سوم را فهرست كردهاند. این محققان معتقدند نوسازی جهان سوم در گرو تغییر یافتن خصایص افراد جهان سومی است و اینكه باید نگرشها و ارزشهای خود را به خصایص مردم اروپای غربی و آمریكای شمالی شبیه سازند. به این ترتیب، نظریههای نوسازی، سنگ پایهٔ معرفت شناختی اولیه را برای تئوریهای ارتباطات در خدمت توسعه فراهم ساختند. از سوی دیگر این امر باعث شد تا میراثی از جانبداریهای تاریخی و نهادی كه محصول پژوهشهای مربوط به نقش «تبلیغ» بود و در فاصله دو جنگ جهانی در امریكا صورت گرفته بود، وارد این عرصه شود. در آن دوران، وسایل ارتباط جمعی، ابزارهایی پرقدرت قلمداد میشدند كه میتوانستند در افكار مردم دخل و تصرف كنند و رفتارهای آنان را در مدتی كوتاه تغییر دهند.
این باور و تعصب و جانبداری كه صنعتی نهادینه به نظر میرسید توسط محققانی افشا شد (گلاندر، ۲۰۰۰؛ سیمپسون، ۱۹۹۴).
سیمپسون (۱۹۹۴) فاش ساخت كه گستره اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بر گسترش جانبداری از تأثیرات پرقدرت رسانهها نقش داشته است. او بهطور خاص بر حمایت و پشتیبانی پرقدرت نهادهایی چون دولت امریكا، ارتش و نیروی هوایی امریكا و نیز بر پشتیبانی سازمان سیا از این نوع پژوهشها و یافتههای آنها انگشت میگذارد. سیمپسون این نكته را آشكار میسازد كه میان پژوهشگران و نهادهای فوق یك رابطه حرفهای وجود داشته و همین ارتباط باعث شده است دیدگاه معتقد به تأثیرات پرقدرت رسانهها بتواند سایر دیدگاههای غیرغالب را حذف كند و خود را كه حامی سیاست خارجی آمریكا بوده، بر سایر دیدگاهها حاكم سازد. به این ترتیب، دیدگاه معتقد به تأثیرات پرقدرت رسانهها در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ وارد نظریههای توسعه ارتباطات شده است. بنابراین در اینجا میتوان گفت كه آنچه در این قلمرو به عنوان یك هنجار مطرح شده، از ابتدا چیزی جز یك جانبداری نسبت به تأثیرات پرقدرت رسانهها نبوده و نمیتوانسته برای شرایط فرهنگی و اجتماعی ـ اقتصادی موجود در آسیا، آفریقا، حوزه كارائیب یا آمریكای لاتین مناسب باشد. از طرف دیگر برای اینكه موضوع به حد كافی پیچیدهتر شود، محققان جوان كشورهای رو به توسعه هم تحتعنوان برنامه Pl ۴۸۰ (كه یك برنامه كمك غذایی بود) به آمریكا برده شدند تا با الگوی آمریكایی پرورش یابند.
نویسنده: سرینیواس ار
مترجم: دکتر یونس شکرخواه