آیندۀ ارتباطات
به عنوان یک پیش فرض می گویم: ما در ایران از مشکلات ضعف و یا عدم ارتباط به شدت
در رنج هستیم. علت اصلی را نباید در خصوصیات افراد جستجوکرد. برای شناخت علتهای انسداد
ارتباطی باید به درون جامعه نورافکنی انداخت و با ذره بین تحقیق علمی کند وکاو کرد. این کند وکاو
را نه مردم عادی و یا فلان فیلسوف عالم، که محقق علوم ارتباطات باید به انجام برساند. مشکل
همین جاست؛ محققان و دانشجویان ما یا اهل تحقیق نیستند و یا اگر از سر تکلیف شبه تحقیقی
انجام می دهند، اصلاً ربطی به مشکلات ارتباطی جامعه ما ندارد. دلیل می طلبید؟ چه دلیلی بهتر از این
که با وجود گذشت بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، محققان ما نتوانسته اند یک فرضیه و
یا یک نظریه در حوزه دین و رسانه و یا ارتباطات اسلامی در سطح جهانی مطرح کنند. آری، مشکل
این جاست که منِ استاد دانشگاه، هر ترم، مشتی از نظریه های ارتباطی برخاسته از مسائل و مباحث
مربوط به جامعۀ غربی را به دانشجویان می آموزم و آ نها هم بر اساس همین آموز ه ها می خواهند
طرحی نو در داخل کشور دراندازند!
اگر می خواهیم آیندۀ روشنی را برای علم ارتباطات در ایران متصور شویم، بی گمان ترک این راه و
روش ضروری است. دانشجویان ما باید به مسائل جامعه خودشان از زاویۀ دید محققی که در جامعۀ
دینی و در حال توسعه کار می کند، بنگرند نه از زاویه دید یک محقق غربی!
ما در ایران با مشکل ارتباطی محقق و مسئله تحقیق رو به رو هستیم. سری به برخی دانشکده هایمان
بزنید و ببینید دانشجویان چگونه به تعدادی موضوع تحقیق که دیگر نخ نما شده اند، می پردازند تا به
عرایض من بیشتر واقف شوید.
باید برای رشد علم ارتباطات در آینده همت بیشتری را مصروف مسئله شناسی کرد. تا زمانی که
دانش پژویان ما به دنبال موضوعی هستند که با روش تحقیقشان بخواند! در بر همین پاشنه خواهد
چرخید!
رو شها فقط ابزارهایی برای حل مسئله اند، در حالی که محققان ما فکر می کنند مسئله باید در خدمت
روش باشد! ضمنا همین رو شها را هم محقق برای خود روش می خواهد. یعنی روش برای روش،
درست مثل هنر برای هنر. این تفکر باید اصلاح شود تا علم ارتباطات گره گشای مسائل ارتباطی در
ایران باشد و نه آن که خود به مسئله ای غامض در حوزه مباحث آکادمیک تبدیل شود