چرا يک مدير مشهور است
روباه: ميدوني ساعت چنده آخه ساعت من خراب شده.شير : اوه. من ميتونم به راحتي برات درستش کنم.روباه : اوه. ولي پنجههاي بزرگ تو فقط اونو خرابتر ميکنه.شير : اوه. نه. بده برات تعميرش ميکنم.روباه : مسخره است. هر احمقي ميدونه که يک شير تنبل با چنگالهای بزرگ نميتونه يه ساعت مچی پيچيده رو تعمير کنه.شير : البته که ميتونه. اونو بده تا برات تعميرش کنم.شير داخل لانهاش شد و بعد از مدتي با ساعتي که به خوبي کار ميکرد بازگشت. روباه شگفت زده شد و شير دوباره زير آفتاب دراز کشيد و رضايتمندانه به خود ميباليد.بعد از مدت کمي گرگی رسيد و به شير لميده در زير آفتاب نگاهي کرد.گرگ : ميتونم امشب بيام و با تو تلويزيون نگاه کنم؟ چون تلويزيونم خرابه.شير : اوه. من ميتونم به راحتي برات درستش کنم.گرگ : از من توقع نداری که اين چرند رو باور کنم. امکان نداره که يک شير تنبل با چنگالهای بزرگ بتونه يک تلويزيون پيچيده رو درست کنه.شير : مهم نيست. ميخواهي امتحان کني؟شير داخل لانهاش شد و بعد از مدتي با تلويزيون تعمير شده برگشت. گرگ شگفت زده و با خوشحالي دور شد.حال ببينيم در لانه شير چه خبره؟در يک طرف شش خرگوش باهوش و کوچک مشغول کارهای بسيار پيچيده بوسيله ابزارهای مخصوص هستند و در طرف ديگر شير بزرگ مفتخرانه لميده است.نتيجه :اگر ميخواهيد بدانيد چرا يک مدير مشهور است به کار زيردستانش توجه کنيد.اگر ميخواهيد مدير موفق و مؤثري باشيد از هوشمندي و ارتقاء کارکنانتان نهراسيد بلکه به آنها فرصت رشد بدهيد. اين مسأله چيزي از توانمنديهاي شما نميکاهد.به قول بيل گيتس، مديران موفق افراد باهوشتر از خود را استخدام ميکنند.