ارتباطات و توسعه
کنفرانس ارتباطات و توسعه
مقدمه :
مولفه های کشورهای توسعه یافته از دیدگاه مرحوم جلال آل احمد :
کشورهای توسعه ، ممالک مترقی یا صنعتی ، کشورهایی که به کمک ماشین قادرند مواد خام را به صورت پیچیده در آوردند و چون کالایی به بازار مصرف عرضه کنند در این کشورها مزد گران ،مرگ و میر اندک ، خدمات اجتماعی فراوان، در آمد سرانه بیشتر ،برخوردار از دموکراسی وتوسعه ارتباطات ، البته با میراثی از انقلاب فرانسه.
مولفه های کشورهای توسعه نیافته از دیدگاه مرحوم جلال آل احمد :
کشورهای توسعه نیافته : کشورهایی که مصرف کننده مصنوعات غرب هستند کشورهایی که مواد خام کشورهای غربی را تامین می کنند .
نفت (سواحل خلیج فارس ) کنف وادویه ( هند) ابریشم و تریاک (چین)
در این کشورها مرگ و میر فراوان ، زند و زای بیشتر ،خدمات اجتماعی خیلی کم ،در آمد کمتر ،بی بهره از دموکراسی و ارتباطات کمتر .
تعبیر " خوزه دوکاسترو" :میان کشورهای توسعه یافته و عقب مانده فاصله ای است عظیم .
تعبیر:" تیبورمنده" گودالی است پر نشدنی که روز به روز عمیق تر و گشادتر می شود .
فصل ششم: نقد رویکرد ارتباطات در جهان سوم
بلتران : برای دستیابی به توسعه انسانی و استقرار دموکراسی و مردم سالاری واقعی تحول کلی در ساختار اجتماعی ،پیش نیاز اساسی و بنیادین است .
ارتباطات موجود نه تنها خود به طور طبیعی موجب توسعه ملی نمی شوند بلکه معمولا بر ضد توسعه و به نفع اقلیت های حاکم عمل می کنند و این خود موجب فاصله بیشتر بین طبقات اغنیا و فقراء می شود .
در دهه 1970 مشخص شد که مدل ها و طرح های تحقیقاتی آمریکا در زمینه ارتباطات دارای نقص های جدی است که منجر به شکاف ها ، انحراف ها و شکست های متعددی شده است .تحقیقات آمریکای لاتین نشان داد که محدودیت های سیاسی و اقتصادی اثرات رسانه ها را در غلبه بر معضلات توسعه کاهش داده و حتی از بین برده است و این تحقیقات نشان داد که رسانه های جمعی در نوسازی ملل جهان سوم موفق عمل نکرده اند
محدودیت های سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی ساختار تحول :
دانیل لرنر در مطالعات کلاسیک خود می گوید: بین شاخص های رسانه های جمعی و توسعه اقتصادی و سیاسی یک ملت همبستگی وجود دارد یعنی رسانه های جمعی هم عامل و هم شاخص نوسازی در جوامع هستند .
عاملی که در رویکرد نوسازی از قلم افتاده روابط نابرابر قدرت در درون کشورهای جهان سوم است بدین ترتیب بسیاری از متغیرهای وابسته در نوسازی همچون رهبری ،جهان وطنی و گروه های مرجع فاقد اعتبار می شوند .
فرد به عنوان عامل تحول :
در نظریه تحول و نوسازی جوامع توسعه نیافته ، فرد به عنوان عامل تحول مطرح شده است و اساس این نظریه این بود که منافع نوسازی از طریق تحول در طرز تفکر ،ارزش ها و آرمان های سنتی افراد ملل درحال توسعه برآورده می شود .و معمولا رسانه های جمعی موجب می شوند تا افراد در معرض کارها و ایده های نو قرار گیرند این امر به حذف طرز فکر های سنتی که مانع پیشرفت هستند کمک می کند .
راجرز معتقد است این که فرد به عنوان عامل تحول مطرح باشد یک سوگیری روان شناسانه است و از سوی دیگر تاکیدی مبالغه آمیز بر روی افراد به عنوان مرکز کنترل معطوف داشته اند تا جایی که از منافع گروه ها و روابط بین فرستنده و گیرندگان پیام غافل شده اند .
و از سوی دیگردرپیمایش ، نمونه تصادفی از افراد به جای گروه ها در نظر گرفته می شوند و اغلب سرپرستان خانوارهستند و دراین صورت برخی از واقعیت های اجتماعی نشان داده نمی شود و دیدگاه های اعضای خانواده به خصوص زنان نادیده گرفته می شود .
همچنین رویکرد فرد به عنوان تحول ریشه در تعصب و جهت گیری تجربی آمریکایی دارد .این جهت گیری در کشورهای جهان سوم بدون بررسی این که افراد مناسب برای پاسخگویی انتخاب شده اند یا نه صورت گرفته است.
در حالی که درکشورهای جهان سوم با حال و هوای روستایی تصمیمات عمدتا توسط گروه های مرجع ، رد یا قبول می شوند و تصمیمات فردی معمول نیست .بنابراین تاکید بیش از حد به افراد به عنوان عامل تحل موجب می شود تا این واقعیت که گروه ،قبیله ،طایفه و صنف نیز می توانند مرجع تصمیم گیری باشند تحت الشعاع قرار می گیرند .
انتقاد به نقش رسانه های جمعی در توسعه :
یکی از مفروضات نقش رسانه ها این بود که رسانه های جمعی به ویژه رسانه های الکترونیک در کشورهای در حال توسعه حامل محتوای توسعه طلبانه پر قدرتی هستند (داگلاس و راجرز)
بنابراین طبیعی بود که افزایش عرضه پیام های رسانه های جمعی بتواند نوسازی را در روستاهای جوامع سوم ایجاد کنند .البته این دیدگاه کاملا درست نبود .
لاری شور، طی تحقیق در آمریکای لاتین گفت :بیشتر محتوای روزنامه ها،رادیو و تلویزیون بیانگر این واقعیت است که این رسانه ها بیش از آن که به اطلاعات مرتبط با توسعه بپردازند به موضوعات پیش پا افتاده ی خارج از محور توسعه مانند سرگرمی ها معطوف شده اند.
به نظر می رسد پیام های تبلیغاتی برای مصرف گرایی بخشی از چارچوب های پویای اجتماعی و ساختاری باشند که مانع توسعه انسانی در کشورهای جهان سوم می باشند .
راجرز طی تحقیقی می گوید: صاحب نظران به ویژه در آمریکای لاتین دریافتند که رسانه های جمعی در کشورهایشان از طریق تبلیغات تجاری روابط استعماری باشرکت های چند ملیتی که عمدتا بنیان آمریکایی دارند را گسترش می دهند .
برای مثال : با وجود آنکه رسانه های دولتی در هندوستان توسعه روستایی را در برنامه کاری خود داشتند اما درصد کلی برنامه ها بسیار اندک بودبه طوری که برنامه های خانه داری 8/5درصد ،موسیقی 40درصد ،اخبار 8/24 درصد برای مخاطبان روستایی پخش می شد . بنابراین توسعه طلبانه بودن برنامه های محلی با زمان پخش اندک همخوانی نداشت .
راجرز معتقد بود اول آنکه مخاطبان خود انتخاب نمی کردند که به کدام برنامه گوش دهند و غالبا در معرض برنامه هایی بودند که به توسعه ربطی نداشت .با توجه به دیدار راجرز از روستایی در یکی از این کشورها تنها رادیوی روستا در اختیار رئیس شورا بود و اغلب به جای آنکه اخبار گوشه و کنار دنیا را منعکس کند موسیقی پخش می کرد در مرحله دوم جامعیت محتوای رسانه آن چنان که به درد فرد روستایی در امر توسعه بخورد مورد سوال بود .
فقدان برنامه سازی به تمام زبان های محلی یا گویش های اصلی و همچنین نامناسب بودن محتوای آنها که اغلب در اثر نفوذ و کنترل دیدگاه شهری بر تولید رسانه ای ایجاد می شد برنامه ها را برای مخاطبان روستایی در کشورهای در حال توسعه نامطلوب ساخته بود .
قراردادن مردم در معرض تصاویر زندگی غربی بدون آنکه شرایط یکسانی با غرب پدید آید نوعی عدم تعادل جدی در نسبت خواستن و برآورده شدن آنها ایجاد می کند .
نظریه شکاف دانش :
در کشورهای در حال توسعه رسانه های جمعی می توانند نابرابری بین بخش های جمعیتی فقیر و غنی را تشدید نماید .
نظریه شکاف فزاینده دانش: توسط تیکنور و همکارانش در سال 1970 مطرح شد .مهم ترین اصل این نظریه چنین است : با افزایش اشاعه اطلاعات رسانه های جمعی در نظام اجتماعی آن بخش هایی از جمعیت که وضعیت اجتماعی ،اقتصادی بهتری نسبت به دیگران دارند سریع تر می توانندد اطلاعات را کسب کنند و این امر موجب می شود فاصله دانش خود را با بخش های ضعیف جامعه که نتوانستند به سرعت اطلاعات را کسب نمایند بیشتر می نماید .
عوامل ایجاد شکاف بین اقشار جامعه:
الف : سطح متفاوت مهارت ارتباطی
ب: مقدار اطلاعات ذخیره شده با دانش موجود
ج: تماس اجتماعی مناسب با گروه های مرجع
د: درمعرض پیام بودن ، پذیرش و ماندگاری اطلاعات
انتقاد به تحقیقات و اقدامات اشاعه نو آوری:
مدل از پیش تعیین شده ای که برنامه ریزی ارتباطات توسعه در سطح ملی را از دهه 1950 تا اوایل دهه 1970 هدایت می کرد مدل اشاعه نو آوری بود که انتقاداتی به آن وارد است که عبارتند از :
1- سوگیری نظری در تحقیقات اشاعه نو آوری
الف: سوگیری تاثیرات ارتباطات
ب: بی توجهی به محتوای پیام
ج: دانش سطحی
2- سوگیری روش شناختی
الف: سوگیری طرفداری از نوآوری
ب: فقدان فرآیند گرایی
ج: بی توجهی به روابط علی و معلولی
د: سوگیری جریان پیام یک طرفه
ح: سوگیری طرفداری از اقناع و منبع
خ:سوگیری طرفداری از سواد
چ: سوگیری طرفداری از متغیر ذهنی
3- محدودیت های سیاسی و اقتصادی