نوسازی یکی از قویترین الگوهای توسعه پس از جنگ جهانی دوم می باشد .نوسازی برنظریه سیاسی لیبرالیسم استواربوده وریشه درطرح روشنفکری یعنی استدلال ،منطق وسایر اصول فلسفی علوم غربی دارد.
راجرز بیان کرد که این مفهوم توسعه ناشی ازوقایع خاصی همچون انقلاب صنعتی اروپاوآمریکا، تجربه استعماری درآمریکای لاتین،آفریقا وآسیاوتجربه کمی علوم اجتماعی درآمریکای شمالی بودکه درآن فلسفه سیاسی واقتصاد نظام سرمایه داری مطرح بود.

به عقیده راجرزچهارجزء مشترک این مفهوم توسعه عبارت بودند از:

1- رشد اقتصادی ازطریق صنعتی شدن وشهری شدن

2- انتخاب روش علمی مبتنی بر تحقیق وتجربه از نگاه غربی

3- انجام برنامه ریزی توسط اقتصاددانان وبانکداران.

4- علل عدم توسعه تنها مربوط می شد به مسائل درونی ملتها نه روابط خارجی آنها.

درتوسعه مدل نوسازی شاخصها به اصطلاح عینی وملموس هستند که به نوعی برداشت ناشی از روند روشنفکری دراروپا می باشد. 

وجوه تمایزبین علوم تجربی کمی با سایر روشها به شرح ذیل میباشد:

1- واقعیت امری عینی وفارغ از مشاهده کننده میباشد.

2- واقعیت راهمه به یک طریق می بینند وتجربه می کننددراین نوع تحقیق ،ابزارهای اندازه گیری مستقل ازمحقق می باشند.

-----------------

ما شاهدیم درعملکرد پروژه نوسازی درکشورهای جهان سوم ،این الگوی توسعه پا را از حوزه اقتصادی نیز فراتر وحوزه هایی همچون اجتماعی وروانی را نیز اشغال کرده وملتهای جهان سومی ناخودآگاه جذب کارکردهای روانی این الگوی پیشرفت نیز میگردند .

پس نوسازی ضمن آنکه برای ارزشها واولویتهای انسانی استدلالهائی ارائه میدهد خود را بعنوان یک ایدئولوژی ومبحث فراگیر مطرح مینماید.

  

فراگرد یک مرحله عبوری یامجموعه ای از مراحل درحال عبور به شرح  ذیل میباشد :

1-    ازاقتصاداولیه وروزمره به اقتصاد صنعتی ومتمرکز برتکنولوژی

2- ازمفاهیم شخصی وذهنی  وغیرواقعی به فرهنگهای سیاسی مشترک

3- ازنظامهای بسته به نظامهای باز

4- ازتفرقه وانبساط به همانندی وتمرکز

5- ازایدئولوژی مذهبی به ایدئولوژی سکولار

بنابراین نوسازی یک فراگرد تغییر نیست بلکه یک فراگر دبراساس اهدافی که به دنبال آن میباشد تعریف میشود.

 دراین فصل ما به سه رویکرد اصلی نوسازی می پردازیم:

1- نوسازی به مثابه یک الگوی اقتصادی

2- نوسازی به مثابه نظریه تکامل اجتماعی

3- نوسازی به مثابه گفتمان

 

 

نوسازی به مثابه یک الگوی اقتصادی

الگوی غالب توسعه که برعلوم اجتماعی احاطه دارد یک مسیر اقتصادی براساس روش نئوکلاسیک اقتصاددانان غربی  استوار است.

آدام اسمیت درکتاب ثروت ملل

الگوی مورد نظربه  مقوله برنامه ریزی وارتقاء  تعاملات اقتصادی درسطح کلان پرداخت

وموضوع اصلی رشد سریع اقتصادی که ازطریق میزان رشد صادرات اندازه گیری می شود را درنظر داشته است.

 

نظریه توسعه دراین رویکرد مورد نظر همه بود البته باتوجه به دوعامل مهم که :

1- منابع تولید کننده موجود دریک جامعه

2- بنگاههای اقتصادی که ازاین منابع استفاده می کنند

منابع تولیدکننده : سرمایه ، نیروی انسانی ، زمین ، سایر منابع طبیعی، فناوری ،زیرساخت هاوکارآفرینی.

بنگاههای اقتصادی وویژگیهای آنها که مدنظر این حوزه برای ارتقاء بخشیدن میباشند:

1- مالکیت خصوصی همه عوامل تولید

2- نظام به هم پیوسته بازار برای ابزار تولید

3- یک بنگاه سرمایه گذاری خصوصی برای تولید محصول

4- تجارت آزاد درسطوح بین المللی ،ملی ومحلی

 

   

نوسازی به مثابه تکامل اجتماعی

توسعه قبل از ورود واجرای طرح ترومن براساس نظرات بعضی ازاندیشمندان نیز وجود داشته (کوئن وشنتون)

 اما با پدید آمدن مفهوم جهان سوم دردوران پس ازایجاد موسسات برتون وودز نظریه ها ومفاهیمی برای رسیدن به الگویی جهت توسعه جهان سوم ارائه شدند.

دراین نظریات ومطالعا ت صورت گرفته تماما مفاهیم ناشی از تحلیل آمریکای شمالی واروپای غربی مورد استفاد قرار میگیرد .

درنتیجه نوسازی شرط اصلی وکشوری که با الگوی نوسازی به سمت توسعه خیز برندارد هیچگونه حرکت قابل ملاحظه دراین حوزه انجام نداده وحتی در زمره  کشورهای درحال توسعه نیز قرار نمی گیرد.

تکامل اجتماعی ( نظریه های جامعه شناسی توسعه)

مساله تغییر شکل اروپا ،هسته اصلی نظریات اجتماعی مدرن وکلاسیک راتشکیل می دهد.

پورتز متذکر شد که مورگان ،کنت،اسپنسر،کید  و  وارد ازطرقداران دیدگاه تکاملی  درجوامع بشری بوده اند.

این دست نظریه پردازان معتقد بودند که میان مراحل زندگی گونه های زیستس وتغییر شکل جوامع انسانی شباهت زیادی وجود دارد. 

کتاب کلاسیک داروین با عنوان منشا گونه ها (1859)، الهام بخش دیدگاه تکاملی تحول اجتماعی بود برجسته ترین نظریه پردازانی که ازدیدگاه داروین دربخش حوزه نوسازی بهره برده بودند هربرت اسپنسر و ویلیام سامنر بودند.

سنت درمقابل مدرنیته یا نوگرایی

نظریه های دوقطبی نوسازی

الگوهای اولیه مبتنی بر مفاهیم سنتی درمقابل ایده های جدید نوگرایی برای دور شدن ازسنت و نزدیکی به نوگرایی وتجدد.

همچون منزلت اجتماعی درمقابل قرارداد وپیمان (مین 1907)

همبستگی مکانیکی درمقابل همبستگی ارگانیکی(دورکهایم 1933)

و همچنان تا امروز نیز ایده های دوقطبی ادامه یافته اند.

 

طرح متغیرهای الگو

این طرح توسط تالکت پارسونز دربسط وگسترش الگوهای دوقطبی کلاسیک مطرح شدولی نظریه پردازان کارکردگرا از برای تشخیص تحولات اجتماعی درجوامع مختلف به ویژه تفاوت شدید بین جوامع غربی وجهان سوم استفاده کردند.

پیامد کلی طرح متغیرهای الگو ،ایجاد مفاهیم استنباطی کلی ازتجارب تاریخی اروپا وامریکای شمالی برای توصیف نوسازی درکشورهای جهان سوم می باشد.

توسعه به مثابه تمایز اجتماعی

دراین مفهوم ،الگوی تمایز اجتماعی معتقدایت هرگاه بخشی تحت فشارقرار گیرد دریک نقطه معین ازطریق تخصصی شدن وتمایزفزاینده متلاشی شده وسپس منجربه ایجاد مسائلی می شود که به موجب آن ازطریق ایجاد وادغام شبکه های دارای وابستگی متقابل حل میشود . کل

فراگرد به جامعه ای پیچیده بانظام یافتگی مداوم جامعه منجر میسود.

نظریه تمایزاجتماعی برای تشخیص نسبی توسعه درجوامع توسعه یافته وتوسعه نیافته بکاربرده شد.

اصول عام تکاملی

ارائه این اصول ازسوی تالکت پارسونز کمک دیگری به نظریه عمومی اجتماعی است.

او این ویژه گیها را جنین بیان میکند:

سازمانهای اداری ، پول ،بازار ،انجمن های مردمی ونظامهای دوکراتیک.

تعاریف شرام و کارل دویچ درتحرک اجتماعی

آیزنشتاد درمدل های فرهنگی وغیره برای جهان سوم

ودر انتها میتوان گفت پذیرا بودن صرف کشورهای جهان سوم از این مدلها.

الگوی خطی توسعه

دربین طرفداران الگوی خطی توسعه ،والت روستو ودانیل لرنر شایسته توجه خاصی هستندبه نظر آنها هنگامی که نهادهای کلیدی والگوهای رفتاری خاص ایجاد گرددتوسعه کمابیش پایدار شکل میگیرد.نظریه رشد اقتصادی روستو ومدل پنج مرحله ای انتقال :

1-جامعه سنتی 2-مرحله قبل ازخیز3-مرحله خیزاقتصادی4-مرحله بلوغ5-مرحله مصرف انبوه

ازجمله مطالب مهم الگوی خطی توسعه میتوان به توسعه اجتماعی پویا توسط دانیل لرنر درسال 1958اشاره داشت:ازدیدگاه لرنر هسته اصلی تحرک،شخصیتهای پذیرنده تغییر،رشدرسانه های جمعی به منظوراشاعه ایده هاونگرشهای تحرک اجتماعی ،تعامل شهری شدن، سوادآموزی وصنعتی شدن،درآمدسرانه بالاترومشارکت سیاسی قرار دارد.

 

نوسازی به مثابه تغییرفردی

 همه نظریه های نوسازی که بر تغییرتکاملی تاکید دارند،درسطح کلان نمیباشند.درحالی که تکامل اجتماعی نهادی، برای نوسازی ضرورت دارد.برخی نظریه ها معتقدند تا زمانی که تغییر فردی رخ ندهدتغییر اجتماعی صورت نمی گیرد.(وینر1966)

وینرمعتقد بود که تغییردرنگرشها ،عقاید و ارزشها پیش شرط ایجاد جامعه اقتصادی واجتماعی نومی باشداگرچه ایجاد رابطه علی دشوار بوده وپاسخ مطمئنی دراین زمینه وجود نداردکه کدام یک ازآنها نگرشها وعقاید یا تغییر نهادها باید روی دهد(بحثی از دوران سازندگی درایران مطرح شود).

با این حال تمامی دانشمندان این عرصه ازجمله مک کللند،اینکلس ،هیگن ،لرنروراجرزمعتقدند که تکنولوژی وعلوم جدید ونهادهای نوپیشرفت نمی کنند مگر اینکه مردم آن جامعه در نگرشهاودیدگاههای سنتی خود تغییر ایجاد کنندوهمگی برارزشها ونگرشهای فردی تاکید بیشتری داشتند.

منبع فکری :نظریه وبر درباره اخلاق پروتستانی که ازنظر پرتز باپیچیدگیهای هنجاری وارزشی خاص اروپایی درجهان سوم تطابقی با آن یافت نمیشود.

 

نوسازی به مثابه گفتمان

نوسازی علاوه برالگوهای اقتصادی وتکامل اجتماعی،فرهنگ ،ایدئولوژی وگفتمان است

دربین این سه اصطلاح آخر فرهنگ وسیع ترین مفهوم راداشته واز دومورددیگر مناقشه برانگیزتراست.

رایموند ویلیامز ، ادوارد هال ، ودرنهایت لوئی آلتوسر جستارهایی درارتباط با فرهنگ داشتند اما درنهایت دردوران کنونی میتوان از پساساختارگرایانی همچون فوکو ،سوسور ودریدا نام برد که فرض میکنند ساختارهای مادی فاقد معنا بوده و گفتمان به آنها معنا می بخشد.

نقش گفتمان درنوسازی

بررسی ازگفتمان نوسازی:

هدف نوسازی جایگزینی نظامهای فرهنگی ،ایدئولوژیکی وحتی زبان غربی بر نظامهای غیر غربی بوده است.ودر اصل شکل دهی مجدد واقعیت افراد در جهان سوم ،نظامهای دانش و دیگر عناصر با سخنرانی ترومن در 1949 نقطه عطفی دراین راستا بود.

بنابراین کشورهای جهان سوم ، هدف سازوکارهای جدید قدرت شدند که استراتژیها وبرنامه های بی پایانی رادربرگرفت.

محدوده دستیابی مکانی به قدرت گفتمانی

نوعی استراتژی برای ازجانب قدرت آژانسهای مرکزی وبخش های حکومتی ، برای نفوذ ، سازماندهی ومدیریت وکنترل مردم جهان سوم که براساس نظر اسکوبار (1984)

1- رشد روزافزون مسائل توسعه وبه طبع آن حوزه های جدید مداخله

2- تخصصی شده توسعه ونتیجتا طبقه بندی وشکل دهی سیاست های آینده

3- نهادینه کردن توسعه درسطح جهانی وملی ومنطقه ای ومحلی همراه با نهادهای مرتبط دارای خط مشی

 

سوگیری مذهبی درنوسازی

مذاهب وارزش های شرقی به عنوان پایه های سنت گرایی دیده شده است  وگنجینه عقایدی هستند که با مدرنیته ناسازگاراست.

اسلام به موجب اصول گرایی اش

هندوئیسم به موجب ریاضت کشی

وبودیسم برای تاکید اخروی مورد انتقاد

پس مفروضات ماتریالیستی نوسازی با ادیان وابعاد معنوی  جامعه وفرهنگ ناسازگاربوده وباید تغییر بنیادین بخصوص باروش جایگزینی یابد.

سوگیری مردمسالاری درگفتمان توسعه

سوگیری نوسازی به تولید دربازارنقش اقتصادی زنان وهمچنین نقش زنان در کشاورزی ،بازاریابی ،صنعت وخدمات رانا دیده می گرفت.

 با نقش کمترزنان دربازار وبه طبع آن درتوسعه نقش آنان درگفتمان نیز کاهش یافته پس با انتقال زنان درگفتمان توسعه به بخس حاشیه ای رفاه اجتماعی به نوعی جذابیت نوسازی برای این قشرازجوامع درحال توسعه ایجاد میشود.

نگاه مردانه به طبیعت درگفتمان توسعه

دیدگاههای اولیه درباره طبیعت ،بانگاهی مردانه توصیف شده است . روشهای علمی غربی که درافکار ودیدگاههای فرانسیس بیکن دراوایل قرن هفدهم ریشه دارد نسبت به طبیعت دیدگاهی ابزاری دارد وطبیعت را به عنوان شیئی که باید برآن غلبه کرد واز آن بهره گرفت می نگریستند.

دانش واختراعات صرفا راهنمای ما نبوده ومیتوانند برآن (طبیعت ) غلیه کرده وآن را تخریب کنند

 

 

خلاصه:

در نظریه های نوسازی تمامی ابعاد سیاسی ، اقتصادی واجتماعی جامعه به ملل صنعتی تشبیه شده وهمچنین الگوی اقتصادی نئو کلاسیک دراین دوره مورد استفاده قرار گرفت .