نقد مهران مدیری - شما چه نظری دارید؟
مقدمه:
اگر بخواهیم تنها یک صفت ممیزه برای مهران مدیری نام ببریم، آن صفت، قطعا چیزی جز متفاوت بودن وی نیست، مردی که از همان کودکی تفاوت های بسیاری با اطرافیانش داشت: دغدغه روزهای کودکی اش موضوع دیالکتیک هگل بود و به جای خواب های کودکانه هم سن و سالانش، «سالوادور دالی» را خواب می دید و تئوری داروین از موضوعات مورد علاقه اش بود. مهران مدیری که فعالیتش را با تئاتر در سیزده سالگی و با نمایش «خرگوش»(حمید عالمی) آغاز کرد، بیست سال بعد با کارگردانی «ساعت خوش» در سال73 به شهرت رسید، گروه جوانی که او به تلویزیون معرفی کرد، جوانان خلاق و مستعدی بودند که با هدایت صحیح مدیری یکی از بهترین مجموعه های طنز تلویزیون را ارائه کردند، مجموعه ای که به نسبت با دیگر مجموعه های طنز آن زمان تفاوت های فاحشی داشته و نوآوری های تازه ای وارد عرصه طنز کرد. تقلید و نقد ظریف برنامه های مطرح آن زمان تلویزیون یکی از جذاب ترین بخش های ساعت خوش بود که برای مثال می توان به آیتم های «مسابقه هفته» با اجرای مرحوم منوچهر نوذری، «بعد از خبر»با اجرای محمود شهریاری و «اخبار شبانگاهی» با اجرای بهرام افشار اشاره کرد که مدیری در همه آنها به ایفای نقش می پرداخت. قدرت بالای او در پرداخت به سوژه های متنوع، تیپ سازی های خلاقانه، به هجو کشیدن شخصیت ها و موضوعات کمتر پرداخت شده و خلق موقعیت های طنز، در ابتدا باعث تلطیف فضای اجتماعی موجود و سپس آغاز عصر تازه ای در ساخت مجموعه های طنز تلویزیون شد، برای اثبات این ادعا کافی ست نگاهی به موفقیت های نسبی مجموعه های طنز سالهای اخیر تلویزیون بیاندازید که سهم قابل توجهی از آنها یا متعلق به خود مدیری بوده و یا محصول بازیگرانی ست که او با «ساعت خوش» به تلویزیون آورد که رضا عطاران و سعید آقاخانی بهترین نمونه ها می باشند. علاوه بر این بد نیست نگاهی به مجموعه «خنده بازار» (که نسخه فعلی آن بیشتر به لوده بازار! شباهت دارد) بیاندازید، تا تفاوت ها را بهتر درک کنید، تفاوت میان طنزی که همه چیزش در تیپ سازیِ صرف خلاصه شده و بی هیچ سوژه داستانی به لودگی ختم می شود، با طنزی که تیپ سازی در بستر پرداخت به سوژه های جذاب، خود را در خاطر مخاطب ماندگار می کند.
مدیری بعد از «ساعت خوش»، با مجموعه هایی چون «سال خوش»، «نوروز ۷۶»، «جُنگ۷۷»، «ببخشید شما»، «پلاک ۱۴»، «90 شب» و... یکه تاز در ساخت مجموعه های تلویزیونی سیما بود که هیچ رقیبی را توان تغییر ذائقه مخاطبی که طنز تلویزیونی را تنها با وی شناخته بود، نبود. تا اینکه مهران غفوریان و رضا عطاران با ساخت «زیر آسمان شهر1» (در جایگاه کارگردان و نویسنده) بالاخره این طلسم را شکستند و تا مدتی مدیری را به حاشیه بردند، اما مدیری که از هگل آموخته بود که تضاد میان هر تز و آنتی تز، به یک سنتز جدید منجر می شود و این چرخش همیشگی هر بار متفاوت تر از بار قبل است، عرصه را واگذار نکرد و با ساخت «پاورچین» و تغییراتی که بعد از پخش تقریبا نیمی از قسمت های «پاورچین» در قصه و ارتباط شخصیت های فیلم ایجاد کرد، یکبار دیگر مخاطب از دست رفته خود را بدست آورد و با ساخت مجموعه های موفق «شب های برره»، «جایزه بزرگ» و «مرد هزار چهره» دوباره به جایگاه گذشته خود بازگشت و در «قهوه تلخ» به موفیقتی رسید که فروش این مجموعه نافرجام به عددی نزدیک کل بودجه فرهنگی کشور در سال 1390 رسید.
مهران مدیری در جایگاه یک کمدین پیشرو
درباره محبوبیت و شهرت مهران مدیری آنچه بیش از هر چیز اولویت دارد، اشاره به این نکته است که وی قبل از آنکه هنرمند توانا یا خلاقی باشد، یک جامعه شناس ماهر است که در جریان شناسی تبحر فراوانی دارد و به همین خاطر است که عوام و خواص هر دو با هم به کارهای او علاقه دارند، زیرا وی برای هر دسته و قشری، حرفی برای گفتن دارد و حساس ترین مسائل و مشکلات اجتماعی را طنازانه به مخاطبش منتقل می کند، در «پاورچین» از نظام اداری و رئیسانی سخن می گفت که عملکرد و رفتارشان، تملق پرور بود، در «نقطه چین» ایجاد پست های خلق الساعه در سازمان ها را نمایش داد، در «شب های برره» چگونگی شکست خوردن از دشمن فرضی را به تصویر می کشد و با زبانی طنز نشان می دهد که چگونه غیربرره ای ها نخود (محصول اصلی برره) را ارزان از آنها می خرند و همان را چندین برابر به آنها می فروشند! در «باغ مظفر» نحوه پخش آگهی های تلویزیونی را هجو کرده و پیام های رنگارنگ گل درشتی را که نهادهای مختلف به اصرار به خورد مردم می دهند را به سخره کشید، در «مرد هزار چهره» از رفتارهای متناقض جامعه ای گفت که در چشم به هم زدنی، از یک انسان ساده لوح و دست و پا جلفتی یک بت می ساخت و سپس برای محاکمه وی، سینه چاک می داد و ...
داستان های غیرواقعی، شخصیت های غلو شده، ارجاعات مستقیم یا غیر مستقیم به موضوعات روزمره و نمادگرایی موجود در آثار مدیری او را به یک کارگردان مولف تبدیل کرده که برخلاف اصراری که دیگر قطب کمدی یعنی رضا عطاران، به واقع گرایی اثر دارد، تلاش می کند با سبک فانتزی خود و ترکیب بزرگنمایی و نماد گرایی، پیامش را به مخاطب منتقل کند، در این بین شباهتی که بتوان برای این دو کمدین بزرگ نام برد، عدم اصرار هر دو در انتقال پیام در هر مجموعه یا قسمت از فیلم هایشان است، شاید در یک سکانس و یا یک قسمت، هدف تنها خلق یک موقعیت طنز و کمدی باشد.
مدیری در مقام یک کارگردان، از هر داستانی که از حداقل ظرفیت های لازم در موضوعات مورد علاقه وی برخوردار باشد، بهترین اجرا را به تصویر می کشد و علاوه بر این بهترین بازی ها را نیز از بازیگرانش می گیرد تا ثابت کند، تنها ستاره فیلم های او، خودش است و بقیه عوامل دو انتخاب دارند، یا می توانند همکاری با مدیری را انتخاب کنند و در دسته پیروز ها جای گیرند، یا گول موفقیت خود را خورده و راهشان را از او جدا کنند که در این حالت یا به سرنوشت جواد رضویان دچار می شوند که از موقعیت پرفروش ترین بازیگر سینما و چهره محبوب مخاطب تلویزیون، به شرایطی برسد که امروز دیگر کمتر کسی یادی از او می کند و یا مانند پیمان قاسم خانی (که بسیاری دلیل موفقیت مدیری را تنها در متن های نگارش شده او می دانستند) گاهی به موفقیت می رسند (ورود آقایان ممنوع) و گاهی سقوط می کنند (سن پترزبورگ).
کافی است به لیست بازیگران مطرحی که در این سالها با او کار کرده اند، نگاهی بیاندازید: جواد رضویان، رضا شفیعی جم، بهنوش بختیاری، سحر زکریا، بهاره رهنما، لاله صبوری، سیامک انصاری، سحر جعفری جوزانی، ساعد هدایتی، نصرالله رادش، ارژنگ امیرفضلی، یوسف صیادی، محمد رضا هدایتی، شقایق دهقان، فلامک جنیدی، جواد عزتی و ... تا بهتر بتوانید میان بازی های این افراد در فیلم های مدیری و تاثیری که او روی حیات حرفه ای آنها داشته و نقش آفرینی شان در دیگر آثار قضاوت کنید
مهران مدیری در جایگاه یک پدیده اجتماعی
اگر بخواهیم اوج پدیده بودن مدیری را در موجز ترین شکل بیان کنم، چیزی بهتر از تاثیرات تکیه کلام های مجموعه های او در فرهنگ گفتاری مردم (که از بیسواد تا دکتر و سیاستمدار و اقتصاددان و ... را شامل می شود) پیدا نمی کنم، تاثیری که هیچ کدام از دیگر مجموعه های تلویزیونی و سینمایی نداشته اند که این چنین روی گفتار یک ملت تاثیرگزار باشد.
گسترش فراگیر این تکیه کلام ها در مقاطع مختلف واکنش های فراوانی را رقم زده که اوج آن را در «شب های برره» شاهد بودیم که واکنش مدعیان حفظ زبان فارسی که کارکرد و فعالیت شان در چنین مواقعی رقم می خورد از نفوذ این اصطلاحات در زبان فارسی احساس خطر! کرده و ابراز نگرانی نمودند، «این که گفتی یعنی چه؟»، «اینه...»، «ببخشید!»، «پاچه خواری»، «کیه؟... کیه؟»، «چی! داداش!..»، «زیتون بزن!»، «میدم پدر پدر سوخته ات رو دربیارن»، «خیلی خوب خیلی هم عالی»، «بله! بله!»، «مربا بده بابا!»، «مععع» و ... از مهمترین تکیه کلام های فیلم های مدیری هستند که هر کدام متناسب با فضا و شخصیت های داستان در قصه گنجانده شده بود و علاوه بر با مزه تر شدن اثر با مانور روی این کلمات (مثلا صرف افعال برره ای) کاملا در خدمت داستان بوده اند.
از تکیه کلام ها که بگذریم، باید به یکی از مصاحبه های قدیمی مدیری اشاره کنم که گفته بود: «کاری که من می کنم، نوک پیکانش روابط آدم هاست. وقتی به روابط آدم ها می پردازی دلیلی برای محافظه کاری نداری.» او در تمام آثار خود علی رغم انتقادات تندی که با طنازی نثار بسیاری از رفتارهای اجتماعی جامعه کرده، اما همواره در کنار مردم خود بوده و آنچه را گفته به دل بسیاری نشسته، اگر جامعه گاهی رفتار برره ای از خود نشان می دهد، برای خوش آمد مافوق اش پاچه خواری می کند ویا در مراسم لوچوفسکو خوران زیرآب هم را می زند ویا اگر آنجا که باید قاطعانه «نه» بگوید، منفعل می شود تا دیگران برایش تصمیم بگیرند و... هیچ کدام از این انتقادات از موضع بالا نیست، چون خود او هم در آن سهیم است و جزئی از آن جامعه است. (برخلاف بسیاری ار منتقدینی که همواره مدیری را از بابت حضورش در فیلم های خود سرزنش کرده اند، همواره به همین خاطر که معتقد بودم حضور مدیری در نقش اول داستانش به خوبی نشان دهنده و منتقل کننده این حس است، از حضور او در فیلم هایی که خود کارگردانی کرده، دفاع کرده ام).
شهرام شکیبا درباره مدیری تعبیر جالبی دارد که خواندنش در پایان این یادداشت خالی از لطف نیست: «درست است که آبگوشت غذای ملی ماست، اما خیلی ها هستند که آبگوشت دوست ندارند، ولی من تا حالا کسی را ندیده ام که چلوکباب کوبیده را دوست نداشته و شناسنامه ایرانی داشته باشد. چلوکباب کوبیده به قدری محبوب است که حتی گیاهخواران هم کباب کوبیده گیاهی درست کرده اند. مهران مدیری در ایران حکم چلوکباب کوبیده زعفرانی را دارد.»
کافه سینما - امیرعباس صباغ